صفحات

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

رایحه ی دل انگیز زیر بغل من

یه سری حرکات حس که شاید واسه دیگران چندش آور باشه اما واسه خودمون بسیار لذت بخشه. یکی از این حرکات بو کردن زیر بغله. زیر بغل بوی بسیار فوق العاده ای داره مخصوصا وقتی که یخورده نمناکم باشه. هرچی ازسکنات و وجنات زیر بغلم بگم کم گفتم. همیشه از بو کردنش لذت میبردم. البته هم زیر بغلم هم اقصی نقاط دیگه ایی که به دلیل رفت و امد زن و بچه از گفتنش معذوریم که کجاهاس. شاید واسه شما چندش باشه اما واسه من دل انگیره ! حس زندگی بهم میده. فی المثال الان که بوش کردم یجورایی حس زمانی که فهمیدم بنرین از 100 تومن شده 700 تومن بهم دست داد. یجورایی بوش شبیه بو پیاز بود ! مست شدم ! میخوام اسانسش ُ بدم بازار ازش عطر درست کنن . بوش خیلی فوق العادس . به به

۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

دو و نیم میلیون تومن ناقابل !

پسرک دویست تومنی هستم ، با کامپیوتر جدید از اتاق خواب جدید در خدمت شما هستم . آی لاو یو خودم !

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

آیا عمه ی عزیزتان را دوست دارید؟ پس خواهشا دوبله پارک نکنید !

از کلاس که اومدم بیرون دیدم یه لگن دوبله با ماشین عزیزم پارک کرده . هرچی ایستادم طرف نیومد. دره هر مغازه اییم که دنبال صاب ماشین میگشتم پیداش نمیکردم. تو یه مغازه رفتم به فروشندهه گفتم آقا این سمند ، همون لگنه مال شماس؟ طرف گفت ما از این ماشین ارزونا سوار نمیشم جانم. اومدم بیرون بچه ها گفتن خب بگرد صاحاب این ماشین عقبی ُ پیدا کن اون در بیاد توام میتونی در بیای.مام دیدم بد نمیگن، خدارو چه دیدی شاید این ماشین عقبیه مال یه دختر خوشگل سانتی مانتال باشه این سمندم غیر مستقیم شده وسیله ی رسوندن ما دوتا به هم خودمون خبر نداریم . با خیال پیدا کردن اون دختر خوشگله دوباره رفتم تو همون مغازه به طرف گفتم: آقا این پژو ام مال شما نیس؟ طرف یه نگاه آنچنانی بهم انداخت گفت: مگه نگفتم که ما از این ماشین اروزنا سوار نمیشیم! خلاصه گشتم تا صاحاب این ماشینی که پشت سرم بود پیداش کردم. طرف دختر که نبود هیچی محض رضای خدا پیرزنم حتی نبود. مال یه مردک کچل تر از خودم بود. طرف اومد ماشینش ُ جابه جا کرد تا تونستم با هزار بدبختی از پارک دربیام. شاید باورتون نشه اما موقع رفتن یه کاغذ در آوردم و اولین جمله ای که به ذهنم رسید تو کاغذ نوشتم گذاشتم زیر برف پاک کن اون لگنه. واسش نوشتم : اون گواهینامه ت ُ قاب بگیر بذار تو آلبوم عکس عمه ت عزیزم !
خودمم نمیدونم اینی که واسه طرف نوشتم یعنی چی ، اصا فحش هس نیس اما این میدونم از اونجایی که هر آنچه از دل برآید خوش آید خیلی تو اون لحظه این جمله به دلم نشست مخصوصا اون قسمت عمه ش . در آخر یه توصیه دوستانه به دوستان عزیز خودم دارم . دوست عزیز ، برادر من ، غلط میکنی که دوبله پارک میکنی ، اما لااقل وقتی دوبله پارک میکینی اون شماره موبایل صاب مردت ُ بذار رو شیشه که اگه یکی کارت داشت خبر مرگت بهت زنگ بزنه بیای این لگنت ُ از بغل ماشین ملت برداری .

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

دَدیم و دَدیش !

به بابام میگم میخوام کامپیوتر بگیرم یک و نیم ملیون پول بده. بهم میگه: باشه بذار اول به بابام بگم.
پینوشت: خداوند پدر بزرگ بنده و پدر بزرگ شمارو هم بیامرزه 

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

مردک هیز ، زنک بیب بیب

یه بنر زدن تو دانشگاهمون عکس یه دختر چادریه زیرش نوشته : خواهرم حجابت ، برادرم نگاهت !

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

ازدواج دائم یا موقت ؟ مسئله این است

استادی دارم " آل حمید " نام که از قضا آخوندیست قرن بیست و یکمی . از این تریپ آخوندهایی که خیلی جوون کش هم هستند و با یک لبخند شما رو دعوت به رفتن به زیر عبای آخوند میکنند ! از اینایی که خوب بلدن شنا کنند و به دیگران هم خوب شنا کردن رو یاد میدند . نمره گرفتن ازاین جناب آل حمید خیلی سخت نیس . فقط کافیه در بحث هایی که در کلاس میشه شرکت کنید و به جای در کردن باد از شکم مبارک ، از دهانتون افاضات در کنید . چند جلسه ی قبل حس یک شاگرد مودب و زرنگ و وقت شناس به سرم زد و نتیجه این شد که نیم ساعت زودتر سر کلاس حاضر شدم و ردیف اول ، چشم تو چشم استاد نشستم . به جان خودتون نباشه به جان خودم اون جلو مولوهای کلاس هم حال هوای خودش ُ داره . نه که همیشه این ضعیفه ها میشینن جلو ، حسرت جلو نشستن به دلمون مونده بود . جایزه ی این ردیف اول نشستن هم سفارش یک لیوان چای با کشمش از جناب آل حمید بود که باید از طبقه ی اول ، چهار طبقه ی ناقابل خودم رو از سطح زمین دور میکردم و از اتاق استادین چای و کشمش میگرفتم و دوباره به سمت سطح زمین بر میگشتم . ماموریت رو انجام دادم و استاد هم من باب تشکر یک کاغد بهم داد و گفت : بگیر به دردت میخوره. کاغذ ، آگهی یک موسسه ی همسریابی اسلامی بود . از اینهایی که میگردند یک حوری زمینی کادو پیچ شده که آفتاب مهتاب ندیده هم هست رو متناسب با شرایط شما پیدا مکینند و دست مبارک رو تو دست ایشون قرار میدند . نگاهی به استاد انداختم و در حالی که توضیح میدادم هنوز قصد ازدواج ندارم ایشون فرمودند شما یک sms به ما بده شرایط خودت رو بنویس تا من برات مورد ایده آل رو پیدا کنم ! اگر دائم بگیری نمره ی این درس رو بهت 20 میدم ، اگر هم موقت بگیری که 10 نمره پیش من داری !
اینهارو گفتم که بدونید چقدر بی شوهری توی این مملکت بی درو پیکر زیاد شده آقا جان . آخوند جماعت کاغذ دستش گرفته دنبال همسر موقت برای 7 میلیون زن بیوه میگرده . وقتی هر دختری یا هر پسری با چند نفر رابطه داره و نیاز هاش برطرف میشه ، دیگه نیازی به زن زندگی نمیبینه . در نتیجه آخوند جماعت میشه مبلغ موسسه همسریابی اسلامی ! گرچه متاهل هامونم متاهل نیستن خیر سرشون . از تاهل فقط شب خوابیدن ُ تلمبه زدنش رو بلدند . از نظر من این روزا فرقی بین زن و زید نیست ، چون جفتشون کاربری کاملا مشابهی نسبت به هم پیدا کردن !
 
ساخت سال 1388 اتاق خواب یه پسر دویست تومنی.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده