صفحات

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

این یارانه ی ما را بدهید برویم قهوه ی تلخ بخریم !

با توجه به اینکه قرار است از چند روز آینده یارانه های بی هدف ما هدفمند شود و حساب های خالی ما پر پول ، دلمان قیری ویری رفت که یک چیزی من باب تشکر از مقام عظمای کسانی که به فکر ما هستند و میخواهند جیب ما را پر پول کنند تا ما مشکلی از بابت خرید کارت شارژ و صحبت کردن با زید و زیود نداشته باشیم بنویسیم . این شد که گفتیم بیاییم و بیانیه ایی بدهیم و از آقای بگم بگم که یکسال و اندیست قصد افشای اسم پسر بقال سرکوچه شون رو به عنوان مفسد اقتصادی داره اما روش نمیشه بگه تشکر کنم و بگم که چقدرایشون دوست داریم !
آقا ما خیلی خوشحالیم نه از این بابت که بنزین 100 تومنی قراره 400 تومن بشه و دیگه ما نمیتونیم شب تو خیابونا برای نسوان زیبا روی زحمت به صدا در آوردن بوق رو بکشیم ، بلکه از این بابت خوشحالم که اینهمه اومدن جیب مارو زدن اما شما قرار نیس جیب مارو بزنی . " بگم جان " بذار بگم که بسی خوشحال و مشعوف شدیم دیدیم در مراسم ازدواج آسان فرمودید چرا میانگین سن ازدواج اینهمه بالاست . وقتی فرمودید دختران در16 سالگی و پسران در 19 سالگی باید به خانه ی بخت مشرف شوند ، از آنجایی که پدر و مادر گراممان طرفدار آن چش و چال زیبای شما هستند و صحبت های شما رو آویزه ی گوششان میکنند ، یک جورهایی یک چیزهایی در یک جاهایی بصورت مبتذل بالا و پایین پرید ! انگار در آنجا مراسم لهو و لعبی ، عروسی چیزی برپا بود ، آنهم از نوع منکراتی و مختلطش . ای جان ! ، از فردا زبانمان همانند یک جای دیگرمان دو متر و نیم دراز است و درخواست زن و زندگی خواهیم کرد . فردا زن که بگیریم میشویم سرپرست خانوار و برایمان حساب باز میکنند و ماهیانه 81 تومان هم در آن میریزند .آنوقت میتوانیم 4 تا قاقالی لی بخریم  بدهیم دست زن و فرزندمان بروند حالش را ببرند !
راستش چند وقتیست اعتماد به نفسمان در حد بعضی ها فوران کرده و ایده ی نوشتن کتابی به ذهنمان رسیده بود ، که آن هم پس از مشورت با دوستان آشنایان ُ داماد عزیز تر از جان از خیر نوشتن آن گذشتیم . به نظرم نوشتن کتابی که از همان اول مشخص است چاپ نخواهد شد و یا اگر دری به تخته خورد و "اشتباهاً" هم خواست بشود چماغ سانسور بالای سر آن باشد همان چاپ نشود بهتر است. در نتیجه تصمیم گرفتیم که فی سبی لله در همینجا اقدام به نوشتن داستان کنیم و هر از چندگاهی ماجرایی از ماجراهای کتاب رو در همینجا بنویسیم تا شاید مقداری از گرد و خاکی که اینحارو گرفته کم شود . البته اگر هم ننوشتیم زیاد تعجب نکنید ، بگذارید به حساب مشغولیات تدارک سور و سات عروسی !
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

13 نظرات:

ســــــــــــــایه گفت...

آخ جوووون یعنی من الان تازه از وقت ازدواجمم گذشته باید هر چه زودتر دست به کار شم :دی

ســــــــــــــایه گفت...

اگه کتابتو هم اینجا ننویسی تعجب نمیکنیم جانم ، به گفتن ها و انجام ندادن های "بعـضـیا" عادت کردیم :-w

بهمن خان گفت...

دارم وسوسه می شوم چندتاخانواده تشکیل بدهم!

حاطرات سوتر وومن گفت...

بههههههههههههههه
چه عجب آپ كردي
آخ جون من كه نزاشتم از سن ازدواجم بگذره
در ضمن يارانه هاي شما چرا 81 تومنه
مال ما كه 82 تومنه
دي: دي:

حاطرات سوتر وومن گفت...

راستي آپ كردم بپر بيا

هدی گفت...

آخ جوووون :دی من الآن 16 سالمـــــــه :دی

دامادم نمیشی که بذاریم به پای مشغولیاته دامادیت !!!!

windygirl گفت...

آخی....پس ما که این همه اون آقای توی دانشگامون رو که گفت براساس روال دانشجویان از ترم دوم دو تامیشوند را به مسخره گرفتیم که بابا آخر کدام دانشجوی پسر از ترم دوم دو تا میشود...بیچاره حق داشته ...آه تازه کلی هم در بابا دختر ها تخفیف داده و ما اینطوری به سخره گرفتیمش..همینجا اعلام پوزش کرده و بخشش گناهانمان را از درگاه خداوند آرزومندیم

فاطی گفت...

در کتابت حتما یه یادی هم از کراوات اسلامی بکن

لینک خبر :
http://www.ayandenews.com/news/20532

نسیم گفت...

چه خوب منم که ازدواجم نزدیکه...

چون دیگه با وجود 81 هزار تومن آقامون نیاز به کار نداره...

:دی

چه شامایی افتادیم منو تو با توجه به

کامنتای بالا :دی

م/ق/ف گفت...

haji rsidan be kheir
m/gh/f

مرد جوان گفت...

آقا جان شروع كن و داستانت را بنويس، بلكه ما هم سر ذوق بياييم و دستمان برود بنويسيم!
حس و حال نوشتنمان يك چند مدت درازيست كه خاك خورده، شروع كن آقا جان، شروع كن!!!

fباران گفت...

به به آقاي گل چشممون به جمالتون كه نه به كلماتتون روشن شد .
دلمون برات تنگيده بود
يهو و بي خبر رفتي ؟
انشالله خير بوده ؟
....
با اين سير قهقهرايي كه با سرعت زياد طي مي كنيم سن ازدواج به 9 و 15 هم ميرسه

parsona گفت...

خیالت راهت
وقتی بحس به جایی برسه که نخوان
از من و تو حواسشون جمع تره
فکر نکنم حالا حالا ها سن ازدواج از 30 به 19 برسه چه برسه به 16
طفلک دخترا هم بیشتر بی شوهری و تحمل میکنن هم باید چشم به در یکی باشن که هم یارانه ش و گرفته باشه هم اجازه ی مامان باباش و

 
ساخت سال 1388 اتاق خواب یه پسر دویست تومنی.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده