الان که دارم این پست ُ مینویسم تو اتاقم نشستم ُ دارم این آهنگ ُ گوش میدم ، در ُ رو خودم قفل کردم که یه وقت این کوچولوهای شیطون نیان تو اتاق بــبــیــنـَـنـَـم لو برم ، چراغم خاموش . . .
مادرم اینا الان تو خونه روضه زنونه دارن . از اونجایی که در یه همچین مواقعی شنیدن صدای خانوما توسط آقایون حرام ِ وِ هیچ مردیم نباید تو خونه باشه و چون من هنوز اعمال بعد از " غلامی " رو انجام ندادم ُ " پسرم " ، از اتاقم بیرون نرفتم . فقط از این میترسم که دستشوییم بگیره ! ! ! البته با اینهمه لواشکی که خوردم بعید نیس یه همچین اتفاقیم بیفته . دستشوییـمم گرفت فوقش مجبورم کارم ُ تو همین کیسه پلاستیکی که دم ِ دستمه انجام بدم دیگه . واسه از بین بردن بوشم پنجره رو باز میکنم به همین سادگی . . .
پ ن : قایمکی دارم صدای زنا رو گوش میدم که یا دارن واسه پسراشون دختر انتخاب میکنن یا در مورد سوسیس کالباس حرف میزنن . .
0 نظرات:
ارسال یک نظر