دوربینی را در بین محسنات یکی از چماغ بدستان کار گذاشتیم تا برنامه ی مستند به خاک ُ خون کشیدن ِ ملت ایران (( همونایی که میگن هتک حرمت کردنُ )) براتون نمایش بدیم . به همین راحتی !
ساعت ۵ صبح :
صدای الله اکبر موذن به گوش میرسد . اشتباهی از خواب بیدار میشود . دستش را زیر بالش کرده تا از وجود چماغ خود مطئن شود . چماغ موجود می باشد . خروپـــــف . . . میخوابد .
ساعت ۱۰ صبح :
با صدای " قسمت نمیشه انگار حَـرمت ُ ببینم ، برای آخرین بار برای تو بمیرم " موبایلش از خواب بیدار میشود و پس از کمی کش ُ قوس و یک صدای " آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ " ، خستگی طاقت فرسای خواب را از تن بیرون داده و اصولا هم کاری ندارد که این نوحه از روی ترانه های اونوره آبی ساخته شده . هرچی که اسم حضرت آقا روش باشه و محمود کریمی بخونه از خون سگ حلال تره .
کمی خود را چپ ُ راست کرده ، تشک خود را جمع کرده و پس از پوشیدن پیژامه ی راه راه خود به سمت خلا حرکت میکند . در درون خلا و در هنگام انجام قضای حاجت به یاد می آورد که نعوذن باالله چماغ خود را بدون پناه رها کرده . به سرعت کار سفت و شل خود را به پایان رسانده و بر بالین چماغ خود حاضر میشود . چماغ سر جای خودش است . خیالش راحت میشود . . .
ساعت ۱۰:۳۰ صبح :
اودکلن مخصوص خودش ((گلاب نادر)) را زده و به سمت مینی بوسی که سر کوچه منتظر او میباشد میدود . متاسفانه یک جماعت چماغ بدست را علاف خود کرده . سوار مینی بوس میشود و تا خیابان "خ " واقع در یکی از خیابان های تهران نوحه ی " آقا آقام آقام آقام . . . " را گوش میدهد .
ساعت ۱۱ صبح :
حوالی یکی از میادین تهران بسان گله ی گوسفندان از مینی بوس پیاده میشوند . دستی بر روی محسنات خود کشیده ، زیر لب چیزی زمزمه میکند و شلوار خود را تا روی شکمش بالا میکشد . در راه چند نفر از برادران حوزه و پایگاه را میبیند و با آنها خوش ُ بش میکند . برادر احمد عجب چماغ خوش دستی ، برادر اصغر چه شیشه نوشابه ی زیبایی . . .
ساعت ۱۱:۳۰ صبح :
صداهای مهیبی از چهار طرف و گاهی از شیش هفت طرف به گوش میرسد . روبرو عقب چپ راست و گاهی از آسمان صداهایی می آید . نعوذن باالله اینها صدای انسان است ؟؟؟
ساعت ۱۲ ظهر :
چماغ زنان ُ هو کشان به سمت دختر زیبا روی میدود . به یاد جمله ی " بزن و به آغوش حورالعین برو " می افتد . میــــــــــزند ، دختر بیهوش میشود . او اکنون در اعماق بهشـــــــــت برین است .
ساعت ۱ ظهر :
خیابان را از لوس وجود اراذل ُ اوباش و اغتشاش گران با چماغ متبرک شده ی خود پاک نموده و دیگر کسی در کوچه نیس . به به چه بانک زیبایی ، به به چه ماشینی . همیشه دوست داشت برای یک بار هم که شده با یکی از این ماشین ها بوق بوق کند . به روی سقف ماشین رفته و به یاد ایام کودکی خود بر روی سقف ماشین " لی لی " بازی میکند . غافل از اینکه ما در محسناتش دوربین کار گذاشته ایم .
ساعت ۲ ظهر :
اوضاع کمی " کی رو کیه " میشود . خدایا اینها از کجا می آیند ؟؟؟ اینها چه بیشمارند ! ! !
ساعت ۳ بعد از ظهر :
اوضاع کمی از حالت " کی رو کیه " به " خر تو الاغ " تغییر میکند . جو را به کمک دوستانش آرام کرده . فتبارک احسن الچماغداران
ساعت ۴ بعد از ظهر :
کلید در قفل میچرخد ُ درب خانه باز میشود . یاالله گویان وارد خانه میشود . خواهر خود را در درون خانه میبیند . چقدر با آن دختر زیباروی تفاوت دارد ! ! ! این سیبیل دارد ، آن یکی سفید سفید بود که ! ! !
ساعت ۵ بعد از ظهر :
به یاد می آورد که کم کم نمازش در حال قضا شدن است . اصولا این روزها حفظ ولایـ.ـت فــقــیـ.ـه از نماز هم واجب تر است . به ولایـ.ـت فــقــیـ.ـه نگویید نماز دارم ، به نماز بگویید یک ولـ.ــیه فـ.ـقـ.ـیه خوب دارم .
ساعت ۱۲ نیمه شب :
به خلا میرود تا مسواک بزند . مسواک خود را پیدا نمیکند . اینور ، آنور نیست که نیست . مثل هرشب مسوک نزده میخوابد . اصولا اینروزها هرچه دهانت بوی بدتری بدهد دین دار تر به حساب می آیی .
در خواب : اووووووووووووف چه حورالعینی خروووووووپف . . . اووووووووم چقدر ثواب کردم من امروز بیا . . . بیا . . .
پ ن : خاک پدران است که دست دگران است هان ای پسرم خانه نگهدار پدر شو
0 نظرات:
ارسال یک نظر